۱۲۴۵
چچ

داستان تولد سورنا، ایمیل سرور سازمانی بومی

داستان ایمیل سرور سورنا. روایت ما، روایت جسارت، پایداری و اعتماد به نفس یک شرکت و تیم ایرانی. روایت ریسک در شرایط سخت، بر پایه بیش از 25 سال تجربه.

اپیزود اول: طوفان پیش از سپیده دم - تصمیمی که همه آن را دیوانگی می‌خواندند!

صحنه اول: اوج موفقیت... و یک ترک خوردگی نامحسوس
برای سال‌ها، ما نگهبانان نامرئی ارتباطات ایمیلی سازمان ها در ایران بودیم و نماینده برندهای معتبر جهانی. نفس‌های ارتباطات ایمیلی بیش از ۱۰۰۰ سازمان بزرگ با دستان ما جریان داشت. ما همه رازهای سرورهای ایمیل تجاری و غیر تجاری را می‌دانستیم؛ از نقاط قوت قدرتمندشان تا ضعف‌های خطرناکی که در سکوت، آنها را وصله می‌کردیم. اما در اوج این موفقیت، طوفانی در حال شکل‌گیری بود.

صحنه دوم: زمین لرزه اقتصادی و زنگ‌های خطر امنیتی
رشد نرخ ارز استاپ نداشت. هزینه لایسنس‌ها و تمدید برای مشتریانمان به یک کابوس تبدیل شد. ایمیل، این رگ حیاتی ارتباطات سازمان‌ها، ناگهان به کالایی لوکس بدل شده بود. همزمان، پیام‌های "تحریم" برخی محصولات، را روی مانیتورهایمان می گرفتیم. ما را از به‌روزرسانی‌های امنیتی محروم کرده بودند، در حالی که هکرها هم هر روز هوشمندتر و مشتاق تر می‌شدند. ما در خط مقدم بودیم و مشتریانمان با سؤالی ساده اما وحشتناک به ما نگاه می‌کردند و با درمانگی می پرسیدند: "حالا چه کنیم؟"

صحنه سوم: پیشنهاد غیرمنتظره - ساختن کشتی در وسط طوفان
کسب و کار ما هم در تلاطم طوفان گرفتار شده بود. به خیلی چیزها از جمله اینکه یه اوپن سورس رو برداریم و براشون نصب کنیم، فکر می کردیم. اما در یک جلسه به یاد ماندنی، جسورانه‌ترین ایده مطرح شد: "خودمان بسازیمش."
واکنش دنیای بیرون قابل پیش‌بینی بود: "دیوانگی محض!"، "ریسکش غیرقابل تحمله!"، "مگه می‌شه با غول‌های جهانی رقابت کرد؟". حتی دوستان نزدیکمان هم نگران بودند. اما ما دو مزیت مخفی داشتیم: بیش از۲۰ سال تجربه در عمق میدان و توان بالا در تولید نرم افزارهای بزرگ مقیاس. ما می‌دانستیم دقیقاً چه می‌خواهیم بسازیم: نه یک کپی، بلکه یک راه‌حل امن، مستقل و مقرون‌به‌صرفه که پاسخگوی نیازهای خاص بازار ایران باشد.

تصمیم گرفته شد: ما کشتی خودمان را خواهیم ساخت، درست در وسط همین طوفان.

اپیزود دوم: تولد در اتاق جنگ - از اولین خط کد تا اولین نفس

صحنه اول: جهنم فنی
شروع کار، به معنی واقعی، جهنم فنی بود. پیاده‌سازی صدها RFC پیچیده، نوشتن موتور ارسال و دریافت ایمیل از صفر، ساختن یک وب‌کلاینت سریع و امن... هر خط کد یک چالش بود. ماه‌ها گذشت بدون هیچ نشانه‌ای از یک محصول قابل لمس. فشار اقتصادی و تردیدهای بیرونی، فضای شرکت را سنگین کرده بود. اما یک باور در ما زنده بود: "ما راه درستی را می‌رویم".

صحنه دوم: اولین ضربان قلب
و سپس آن لحظه جادویی سر رسید. پس از یک سال تلاش بی‌وقفه، اولین ایمیل تستی، از سرور داخلی ما ارسال و دریافت شد. آن پیام ساده، برای ما همچون اولین فریاد یک نوزاد بود. ما نام محصول جدیدمان را "سورنا" گذاشتیم؛ به افتخار غرور و استقلال ایرانی. حالا باید آن را به دنیا نشان می‌دادیم.

صحنه سوم: رونمایی در الکامپ ۱۴۰۳ - ایستادن در برابر قضاوت عمومی
غرفه الکامپ. دلهره عجیبی داشتیم. آیا کسی باور می‌کند که یک شرکت ایرانی یک ایمیل سرور سازمانی کامل را از پایه ساخته است؟ با اولین بازدیدکنندگان، شک آنان در چشمانشان خوانده می‌شد. اما وقتی دموی محصول را نشان می‌دادیم و از معماری امنیتی اختصاصی آن می‌گفتیم، شک به حیرت و سپس به تحسین تبدیل می‌شد. سورنا متولد شده بود و نفس می‌کشید.

اپیزود سوم: نبرد قهرمان و غلبه بر موج شک - از اولین مشتری تا رهبری بازار

صحنه اول: میدان مین رقابت
پس از الکامپ، نبردی واقعی شروع شد. رقبای مطرح بازار، با سیاست "تحقیر و تخفیف" وارد میدان شدند. تبلیغات منفی موج می‌زد: "یک محصول داخلی چطور می‌تواند امن باشد؟"، "چطور ممکنه همه را خودشان نوشته باشند؟"، "از یه جایی کپی و فارسی کردن. حتما کلی باگ داره". عجیب‌تر اینجا بود: قبلا ما محصولات خارجی را با آزادی بیشتری می فروختیم. ولی حالا کلی قانون و مصوبه، دست و پای ما را به عنوان محصول داخلی می‌بست و این یک نبرد نابرابر بود.

صحنه دوم: پیروزی در سنگرهای استراتژیک
اما ما یک سلاح برتر داشتیم. اثبات عملکرد سورنا در میدان واقعی. به جای جنگ با همه و به جای اینکه ابتدا یک مشتری کوچک بگیریم، بر سازمان‌های بزرگ و حساس متمرکز شدیم. از قبل برند ما را به پشتیبانی 24*7، تعهد و پایداری می شناختند. امنیت پیشرفته، مقیاس‌پذیری محصول و SLA های اثبات شده پشتیبانی ما، سد را شکست. اولین مشتری بزرگ را جذب کردیم (از ایشان که به ما اعتماد کردند صمیمانه همینجا سپاسگزاریم). و در ادامه یکی پس از دیگری، قلعه‌های سخت سازمانی فتح شد. بعد یکسال مشتریان سازمانی متعدد با حدود 200 هزار میل باکس به خانواده سورنا پیوستند. هر مشتری جدید، سورنا را قدرتمندتر می‌کرد و ما را به نیازهای واقعی بازار نزدیکتر.

صحنه سوم: افق روشن - رهبری از آنِ ماست
امروز سورنا تنها یک محصول نیست؛ یک نماد است. نماد خودباوری فناورانه. ما ثابت کردیم که می‌توان در سخت‌ترین شرایط، بزرگ‌ترین چالش‌ها را به فرصت تبدیل کرد.
داستان به پایان نرسیده است. این تازه آغاز راهی است که در آن، رهبری بازار ارتباطات امن سازمانی ایران، نه یک آرزو، که یک سرنوشت محتوم برای ماست. و ما این بار، نه به عنوان نماینده محصول دیگران، که به عنوان خالقان این آینده، پیشتاز خواهیم بود.

پایان: این داستان، روایت ماست. روایت جسارت، پایداری و اعتماد به نفس یک شرکت و تیم ایرانی.

آدرس کوتاه شده: